۱۳۸۷ بهمن ۲۱, دوشنبه


غضنفر
آقا از دست اين غضنفر ها خلاصی نداريم هر جای دنيا هم که بريم باز به پستمون ميخورن.
اين غضنفر قصه ما هم از اون هشت سيلندراشه، بچه بدی نيست فقط گاهی بد جوری ميره
رو اعصاب آدم. خونه اش که ميری چايی برات مياره که جای پاسبون سرلشگر ديده، حالا اونش هيچی
می خوری از مزش حالت بهم می خوره. بهش ميگم باز چايی مونده رو گرم کردی
ميگه مال صبحه حيف بود دور بريزم خوب چايی چايی ديجه. حالا من مطمئنم اين چايی مال ديشب بوده فقط
من موندم اين که به جای استکان با پارچ چايی ميخوره چه جوری چايی اضافه مياره که بعد گرمش کنه؟
با خودم گفتم بايد ته و توی اين قضيه رو در بيارم. خلاصه دفعه بعدش پشت سرش رفتم تو آشپزخونه
ديدم آب جوش مياره ميريزه رو تفاله چايی های ته قوری بعد چاييو ميآره جلو ما ميگذاره. من نميدونم با
چس خوری کردن اينا فکر ميکنن به کجا ميخوان برسن.حالا بخشی از قضيه به کون گشادی طرف هم بستگی داره.
آقا اين غضنفرا وقتی پای پول وسط بياد جای 3 تا تراکتور هم کار ميکنن ولی اگه يه کار عادی پيش بياد که به پول
و حقوق ربط نداشته باشه تازه ميفهمی تنبلی يعنی چی. باقی قضايا بمونه برای بعد.

۱ نظر:

  1. سلام,
    بابا ای ول,
    این رفیقت کارش خیلی درسته
    کلی خندیدم
    باحال بود
    راستی یکی میگفت این فونتی که انتخاب کردی خیلی ریزه میتونی بری تو تنضیمات یکم درشت ترش کنی
    قربانت
    همون یارو

    پاسخحذف